بشنو از ني
*****************************************************************
مولانا :
ما ، چو نائيم و نوا در ما ز توست ما ، چو كوهيم و صدا در ما ، ز توست .
ما چو شطرنجيم اندر برد و مات برد و مات ما ، زتوست اي خوش صفات
ما كه باشيم اي تو ما را جان جان تا كه ما ، باشيم ؟ با تو در ميان ؟
ما عدم هائيم . و هستي هاي ما تو وجود مطلق و فاني نما
ما همه شيران ، ولي شير علم حمله مان از باد باشد . دم به دم
حمله مان پيدا و نا پيداست باد جان فداي آن كه نا پيداست باد
باد ما و بود ما از داد توست هستي ما جمله از ايجاد توست
لذت هستي چشاندي نيست را عاشق خود كرده بودي نيست را
ما نبوديم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ما مي شنود
****************************************************************************
باران لطف خداوند ، پيوسته و بي ترديد................................................. بر ما و همه موجودات در حال بارش است
با خودت ، نزاع مكن . تو هماني هستي كه هستي !
مانند يگ برگ به روي آب رود خانه باش . تلاش نكن تا خودرا تغيير دهي و ديگري باشي يا مانند ديگري شوي
. خودرا سرزنش نكن . خدا را ستايش كن
و.............. در راهي كه به خدا ميرسد ، اميد ، تنها اميدواري ماست ! اميد به خدا
******************************************************************************
مولانا :
اي مبدل كرده خاكي را به زر ! خاك ديگر را بكرده بو ا لبشر !
كار تو ، تبديل اعيان و عطا كار من سهو است و نسيان و خطا
كساني كه خودرا پر مي انگارند ، خالي مي مانند / و كساني كه خودرا خالي مي بينند ، سرشار ميشوند .
پس هميشه خواهان و جوينده و سئوال دار و طالب و سالك و حقيقت ياب باش ! هميشه ................... تا مرگ !