جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ...... ! چون نديدند حقيقت ، ره افسانه زدند . ( حافظ )
---------------------------------------------------------------------------------------------------
الطرق الی الله بعدد نفوس الخلائق
عرفان ، مقوله ايست حقيقت جو ...... بر تر و والاتر از جنگ فرقه اي هفتاد و دو ملت !
ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون
انا خلقنا کم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل ، لتعارفوا
اشعري - معتزلي / حنفي . مالكي . شافعي . حنبلي . سلفي . خارجي
زيدي . اسماعيلي . امامي / اخباري . اصولي . صوفي
متجدد . متحجر / روحاني . جسماني /
مسيحي / كاتوليك . پروتستان . ارتدوكس . انگليكان و ...........
يهودي . بودائي . زردشتي . هندو . كمونيست و .........
همه نام اند ..... همه نام ها را ........ همه را واگذار .
حقيقت وجود را فهم كن از منظر قرآن كريم ، بنگر !
زيرا حقيقت بي كرانه و غيب است و راه يافتن به حقيقت ، بي انتها
حقيقت ، ذات بي مثال و نامتناهي و غيب الغيوب خداوندي ست .
انبياء و امامان .....فقط تابلوهاي راه حقيقت اند و هرگز مقصد نيستند/ ماعليك الا ا لبلاغ .
افسانه ... پندار و بافته هاي ذهن مدعيان است ............. كل حزب بما لديهم فرحون .
و افسانه سرايان ، هر يك سخني از سر سودا گفته اند ( خيام )
و عارف ، هرگز در چارچوب طايفه . قبيله . مليت . قوم گرائي و فرقه اي محصور نميشود .
بي شك . سعه صدر كيهاني- قرآني عارف ، والاتر از زنداني شدن در قيود فرقه انديشي ست
به زائران حقيقت و جويندگان حق ، كه تا ناكجا در سفر ند . ميتوان اعتماد كرد .
ولي به كساني كه مغرورانه مدعي حقيقت اند و ديگر ، جوينده نيستند . هرگز نبايد اعتماد كرد
وقتي دل ، با طهارت و اخلاص .. ...حقيقت را بجويد و بخواهد / خداوند به او ميدهد
مولانا در داستان موسي و شبان نتيجه مي گيرد كه :
ما......................... درون را بنگريم و حال را ني برون را بنگريم و قال را
آوازه خوان .... يا ....... آواز !
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ديدگاه هر مفسر ، در تفسير او كاملا ساري و جاري ست . في ا لواقع ، هر تفسير ، خلاصه ديدگاه مفسر است .
سالها قبل ، فيلمي انگليسي با نام آوازه خوان ، نه آواز با شركت درك بوگارد ديدم كه داستان ورود كشيشي به يك دهكده بود... ... و مردم آن دهكده ، بر اثر وجود كشيش قبلي كه فردي شياد و رياكار بوده ، به تعليمات كليسا
بي ايمان شده بودند .
كشيش جديد ، انساني مومن و عمل گرا بود و موفق شد كه پس از مدتي تلاش براي بهبود زندگي و معاش مردم دهكده و همياري وا قعي با بينوايان ،
نظر اهالي را نسبت به تعليمات انجيل ، مثبت سازد .
او ، به كمك مردم شتافت تا سد بسازند و كشاورزي را رونق داد و تصوير خوبي از دين مسيح ارائه داد .
در پايان ، شخصي از كشيش جديد پرسش كرد كه آيا تعليمات انجيل ، خوب است و يا تو ، عملا آن آموزه ها را خوب اجرا ميكني ؟
............................... شايد پاسخ صحيح آن بود كه متن و خواننده ، هر دو بايد والا باشند .
هم نت هاي آواز ..... و هم اجراي خوب توسط خواننده ! هر دو ، لازم اند .
---------------------------------------------------------------------------------
در تفسير قرآن . تاريخ اسلام و انبوه احاديث و روايات / همين نكته مطرح است
مثلا : واضربوا هن ............ را در قرآن ، بسياري از مفسران گفته اند كه براي تمكين زن ، مرد ميتوا ند او را بزند .
اما ، زني كه شما را دوست ندارد و تمكين نميكند ، آيا با زدن ، شما را دوست خواهد داشت ؟
آيا براي اين واژه نميتوان / نواختن . نوازش كردن / رام كردن / دل جوئي و ..................... را معني و تفسير كرد؟
آيات و واژه هاي قرآني را با ديدگاه امروزين ، ميتوان انساني تر و عرفاني تر ، ترجمه و تفسير كرد .
همچنين ، بسياري از مفاهيم قرآني متشابه را با نگاه اكنون ، بايد ديد .
تفكر توحيدي ، بينش عرفاني و ديدگاه انساني . / ............................... براي فهم امروزين پيام وحياني لازم است .
بي شك ، تمامي مفسرين در تاريخ اسلام ، تفسيرشان متاثر از فرهنگ و محيط عصر زندگي شان بوده است .
زيرا ، همانگونه كه فردوسي در شاهنامه حل شده ، علامه طباطبائي نيز در تفسير الميزان مستتر و مسطور است.
بنابراين ، تفسير يعني ديدگاه مفسر ! ......... لكن ، نميتوان بنام خدا ، خشونت ورزيد .
زيرا همانگونه كه علامه طباطبائي سروده كيش مهر ، دين خداست !
آيا ديدار خداوند ، ممكن است ؟
لا تدركه الابصار ...................... و هو يدرك الابصار ! وهو اللطيف الخبير انعام 103
---------------------------------------------------------------------------------------------------
عارفان ، به رو ء يت خداوند ، معتقدند ولي نه با چشم سر ، كه با چشم باطن و چشم ملكوتي و اسراري ..... يعني لقاء الله
فرمود : لن تراني ، يا موسي ! و لكن انظر الي الجبل
هرگز مرا نخواهي ديد .
ولي به كوه بنگر ؟
و موسي پس از نگاه كردن به كوه ، بي هوش ميشود و بر زمين مي افتد .
موسي چه ديد كه مدهوش گشت ؟
بر كوه چه گذشت كه متلاشي شد ؟
مگر نداي خداوند را از نار .... در شجر .... در طور : يا موسي ، اني انا الله ... در قرآن نخوانديم ؟
راز و رمز نور . نار . شجر و كوه در ميقات موسي ....و طور سيناء چيست ؟
تجسيميه و حنابله / معتقدند كه با دو چشم سر ميتوان در قيامت ، خداي را ديدار نمود .؟
استناد ميكنند به كريمه : وجوه يومئذ ناظره ، الي ربها ناظره
غافل اند كه چشم هاي قيامت ، چشم هاي مادي دنيا نيستند . آن چشم ها ، بيناي ملكوت ميشوند
و ..................... وجه الله را خواهند ديد ... و.......... لقاء الله ، حاصل خواهد شد
اما براي چشم هاي بصيرت يافته به جمال جميل ا لهي !
وگرنه ، خداوند ................ هر گز ديدني نيست ! نه در دنيا و نه در قيامت !
زيرا ......... خداوند ، ذات است.
و ذات ....... ديدني و فهميدني نيست ! راز راز هاست !
غیب الغیوب
سبحان الله عما يصفون !
ما ... نيز با ديدگان اعطائي خداوند ....... خلقت را مي بينيم .؟!
لو لا دفع الله الناس / بعضهم ببعض ، لهد مت صوامع و بيع و صلوات و مساجد حج 40
لو لا دفع الله الناس / بعضهم ببعض ، لفسدت الارض .............. بقره 251
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اختلافات عقيدتي . نژادي . فرهنگي . جغرافيائي . ا قليمي . قومي . طائفه اي . پيدائي فرقه ها . اختلاف قرائت ها
وقوع جنگ ها . نزاع ها . تضادها . خشم و مهرها .. بخشش ها و انتقام گيريها . قصاص يا عفو ها .
همه حوادث و اتفاقات تاريخي . همه جذب ها و دافعه ها . رد يا قبول ها . آكل و ماكول ها . تقابل اراده انسانها .
همه و همه در علم خداوند هستند و اراده نسبي انسانها نيز ، در دل اراده مطلق و مشيت خداوند انجام ميگيرد .
حكمت خداوند را در همين بروزهاي گوناگون و رقابت گونه و متضاد ، بايد بصيرت نمود .
اما چرا ؟ ..................... شايد براي تكامل حكيمانه ؟ ! ...
از پيامبر نقل شده كه : ان في اختلاف امتي ، رحمه ؟ !
بمضادته بين الاشياء عرف ان لا ضد له................ بمضادته بين الامور ..........
لو لا ا لتضاد ما صح دوام ا لوجود .............................
موسي ، مظهر چيست و فرعون ، نمايشگر چيست ؟
بهشت ، كجاست و جهنم ، چراست ؟
پاداش و مكافات چگونه است ؟/ كژي و راستي براي چه هست ؟!
ما ، صيديم . يا صياد ؟ قطره ايم يا دريا ؟ ... يا هردو ! نه .. .نه ..... بلكه ما فقط سايه ايم . ظل ! سايه !
دل ما ، مكان زايمان بهشت و دوزخ ماست . زايشگاه نيك و بد انسان ، در وجود ماست .
ما رايت شيئا الا و رايت الله قبله و بعده و فيه ........................ امام علي
وحدت در كثرت . كثرت در وحدت . وحدت در وحدت ! ............................... ديدگاه عارفان
ما رميت اذ رميت .................................................. و لكن ا لله ، رمي ؟!............ قرآن كريم
ولو لا فضل الله عليكم و رحمته ، ما زكي منكم من احد ابدا ............... نور 21
ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون
انا خلقنا کم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل ، لتعارفوا
اشعري - معتزلي / حنفي . مالكي . شافعي . حنبلي . سلفي . خارجي
زيدي . اسماعيلي . امامي / اخباري . اصولي . صوفي
متجدد . متحجر / روحاني . جسماني /
مسيحي / كاتوليك . پروتستان . ارتدوكس . انگليكان و ...........
يهودي . بودائي . زردشتي . هندو . كمونيست و .........
همه نام اند ..... همه نام ها را ........ همه را واگذار .
حقيقت وجود را فهم كن از منظر قرآن كريم ، بنگر !
زيرا حقيقت بي كرانه و غيب است و راه يافتن به حقيقت ، بي انتها
حقيقت ، ذات بي مثال و نامتناهي و غيب الغيوب خداوندي ست .
انبياء و امامان .....فقط تابلوهاي راه حقيقت اند و هرگز مقصد نيستند/ ماعليك الا ا لبلاغ .
افسانه ... پندار و بافته هاي ذهن مدعيان است ............. كل حزب بما لديهم فرحون .
و افسانه سرايان ، هر يك سخني از سر سودا گفته اند ( خيام )
و عارف ، هرگز در چارچوب طايفه . قبيله . مليت . قوم گرائي و فرقه اي محصور نميشود .
بي شك . سعه صدر كيهاني- قرآني عارف ، والاتر از زنداني شدن در قيود فرقه انديشي ست
به زائران حقيقت و جويندگان حق ، كه تا ناكجا در سفر ند . ميتوان اعتماد كرد .
ولي به كساني كه مغرورانه مدعي حقيقت اند و ديگر ، جوينده نيستند . هرگز نبايد اعتماد كرد
وقتي دل ، با طهارت و اخلاص .. ...حقيقت را بجويد و بخواهد / خداوند به او ميدهد
مولانا در داستان موسي و شبان نتيجه مي گيرد كه :
ما......................... درون را بنگريم و حال را ني برون را بنگريم و قال را
آوازه خوان .... يا ....... آواز !
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ديدگاه هر مفسر ، در تفسير او كاملا ساري و جاري ست . في ا لواقع ، هر تفسير ، خلاصه ديدگاه مفسر است .
سالها قبل ، فيلمي انگليسي با نام آوازه خوان ، نه آواز با شركت درك بوگارد ديدم كه داستان ورود كشيشي به يك دهكده بود... ... و مردم آن دهكده ، بر اثر وجود كشيش قبلي كه فردي شياد و رياكار بوده ، به تعليمات كليسا
بي ايمان شده بودند .
كشيش جديد ، انساني مومن و عمل گرا بود و موفق شد كه پس از مدتي تلاش براي بهبود زندگي و معاش مردم دهكده و همياري وا قعي با بينوايان ،
نظر اهالي را نسبت به تعليمات انجيل ، مثبت سازد .
او ، به كمك مردم شتافت تا سد بسازند و كشاورزي را رونق داد و تصوير خوبي از دين مسيح ارائه داد .
در پايان ، شخصي از كشيش جديد پرسش كرد كه آيا تعليمات انجيل ، خوب است و يا تو ، عملا آن آموزه ها را خوب اجرا ميكني ؟
............................... شايد پاسخ صحيح آن بود كه متن و خواننده ، هر دو بايد والا باشند .
هم نت هاي آواز ..... و هم اجراي خوب توسط خواننده ! هر دو ، لازم اند .
---------------------------------------------------------------------------------
در تفسير قرآن . تاريخ اسلام و انبوه احاديث و روايات / همين نكته مطرح است
مثلا : واضربوا هن ............ را در قرآن ، بسياري از مفسران گفته اند كه براي تمكين زن ، مرد ميتوا ند او را بزند .
اما ، زني كه شما را دوست ندارد و تمكين نميكند ، آيا با زدن ، شما را دوست خواهد داشت ؟
آيا براي اين واژه نميتوان / نواختن . نوازش كردن / رام كردن / دل جوئي و ..................... را معني و تفسير كرد؟
آيات و واژه هاي قرآني را با ديدگاه امروزين ، ميتوان انساني تر و عرفاني تر ، ترجمه و تفسير كرد .
همچنين ، بسياري از مفاهيم قرآني متشابه را با نگاه اكنون ، بايد ديد .
تفكر توحيدي ، بينش عرفاني و ديدگاه انساني . / ............................... براي فهم امروزين پيام وحياني لازم است .
بي شك ، تمامي مفسرين در تاريخ اسلام ، تفسيرشان متاثر از فرهنگ و محيط عصر زندگي شان بوده است .
زيرا ، همانگونه كه فردوسي در شاهنامه حل شده ، علامه طباطبائي نيز در تفسير الميزان مستتر و مسطور است.
بنابراين ، تفسير يعني ديدگاه مفسر ! ......... لكن ، نميتوان بنام خدا ، خشونت ورزيد .
زيرا همانگونه كه علامه طباطبائي سروده كيش مهر ، دين خداست !
آيا ديدار خداوند ، ممكن است ؟
لا تدركه الابصار ...................... و هو يدرك الابصار ! وهو اللطيف الخبير انعام 103
---------------------------------------------------------------------------------------------------
عارفان ، به رو ء يت خداوند ، معتقدند ولي نه با چشم سر ، كه با چشم باطن و چشم ملكوتي و اسراري ..... يعني لقاء الله
فرمود : لن تراني ، يا موسي ! و لكن انظر الي الجبل
هرگز مرا نخواهي ديد .
ولي به كوه بنگر ؟
و موسي پس از نگاه كردن به كوه ، بي هوش ميشود و بر زمين مي افتد .
موسي چه ديد كه مدهوش گشت ؟
بر كوه چه گذشت كه متلاشي شد ؟
مگر نداي خداوند را از نار .... در شجر .... در طور : يا موسي ، اني انا الله ... در قرآن نخوانديم ؟
راز و رمز نور . نار . شجر و كوه در ميقات موسي ....و طور سيناء چيست ؟
تجسيميه و حنابله / معتقدند كه با دو چشم سر ميتوان در قيامت ، خداي را ديدار نمود .؟
استناد ميكنند به كريمه : وجوه يومئذ ناظره ، الي ربها ناظره
غافل اند كه چشم هاي قيامت ، چشم هاي مادي دنيا نيستند . آن چشم ها ، بيناي ملكوت ميشوند
و ..................... وجه الله را خواهند ديد ... و.......... لقاء الله ، حاصل خواهد شد
اما براي چشم هاي بصيرت يافته به جمال جميل ا لهي !
وگرنه ، خداوند ................ هر گز ديدني نيست ! نه در دنيا و نه در قيامت !
زيرا ......... خداوند ، ذات است.
و ذات ....... ديدني و فهميدني نيست ! راز راز هاست !
غیب الغیوب
سبحان الله عما يصفون !
ما ... نيز با ديدگان اعطائي خداوند ....... خلقت را مي بينيم .؟!
لو لا دفع الله الناس / بعضهم ببعض ، لهد مت صوامع و بيع و صلوات و مساجد حج 40
لو لا دفع الله الناس / بعضهم ببعض ، لفسدت الارض .............. بقره 251
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اختلافات عقيدتي . نژادي . فرهنگي . جغرافيائي . ا قليمي . قومي . طائفه اي . پيدائي فرقه ها . اختلاف قرائت ها
وقوع جنگ ها . نزاع ها . تضادها . خشم و مهرها .. بخشش ها و انتقام گيريها . قصاص يا عفو ها .
همه حوادث و اتفاقات تاريخي . همه جذب ها و دافعه ها . رد يا قبول ها . آكل و ماكول ها . تقابل اراده انسانها .
همه و همه در علم خداوند هستند و اراده نسبي انسانها نيز ، در دل اراده مطلق و مشيت خداوند انجام ميگيرد .
حكمت خداوند را در همين بروزهاي گوناگون و رقابت گونه و متضاد ، بايد بصيرت نمود .
اما چرا ؟ ..................... شايد براي تكامل حكيمانه ؟ ! ...
از پيامبر نقل شده كه : ان في اختلاف امتي ، رحمه ؟ !
بمضادته بين الاشياء عرف ان لا ضد له................ بمضادته بين الامور ..........
لو لا ا لتضاد ما صح دوام ا لوجود .............................
موسي ، مظهر چيست و فرعون ، نمايشگر چيست ؟
بهشت ، كجاست و جهنم ، چراست ؟
پاداش و مكافات چگونه است ؟/ كژي و راستي براي چه هست ؟!
ما ، صيديم . يا صياد ؟ قطره ايم يا دريا ؟ ... يا هردو ! نه .. .نه ..... بلكه ما فقط سايه ايم . ظل ! سايه !
دل ما ، مكان زايمان بهشت و دوزخ ماست . زايشگاه نيك و بد انسان ، در وجود ماست .
ما رايت شيئا الا و رايت الله قبله و بعده و فيه ........................ امام علي
وحدت در كثرت . كثرت در وحدت . وحدت در وحدت ! ............................... ديدگاه عارفان
ما رميت اذ رميت .................................................. و لكن ا لله ، رمي ؟!............ قرآن كريم
ولو لا فضل الله عليكم و رحمته ، ما زكي منكم من احد ابدا ............... نور 21